شگفتی های باورنکردنی از زندگی مورچه ها
در دنیا هزاران نوع مورچه زندگی می کنند که عاداتشان مانند انسان ها با یکدیگر تفاوت بسیار دارد، به همین جهت مکالمه و نوع زبان آنها نیز با یکدیگر متفاوت است.
بنا بر نصر صریح آیه 19 سوره نمل، وقتی حضرت سلیمان (ع) و همراهانش به وادی مورچگان وارد می شوند، مورچه ای می گوید: ای مورچگان به لانه های خود داخل شوید که سلیمان و سپاهیانش شما را در هم نشکنند، در حالیکه ( به عمل خود) آگاه نیستند.
ایران ناز، با خواندن این آیه سوالاتی در اذهان ایجاد میگردد که مورچه با چه وسیله ای صحبت می کند؟ اصلاً تشکیلات مورچه ها از چه قرار است؟ و با پاسخ به این سوالات است که رازی از رازهای آفرینش فاش می شود.
در دنیا هزاران نوع مورچه زندگی می کند ، که عاداتشان مانند انسانها با یکدیگر تفاوت بسیار دارد، به همین جهت مکالمه و نوع زبان آنها نیز با یکدیگر متفاوت است . برای فهم بیشتر اختلافات در آنان، به پاره ای از انواع مورچه ها اشاره می نماییم.
مورچه های کشاورز
نوعی مورچه به نام مورچه سائو، برگها را در انبارهای زیر زمینی خود جمع می کنند و از فضولات کرمینه مخصوصی، آنها را کود می دهند، در نتیجه نوعی قارچ بر این برگها می روید که مورچه ها آن را می خورند . بشر به تازگی پی برده است قارچ ها در تاریکی بهتر می رویند، اما مورچه ها این سر طبیعت را هزاران سال است که می دانند.
مورچه های برده دار
مورچه هایی هستند که از خود غلام دارند و مورچه های ناتوان تر از خود را به بندگی می گیرند . به این منظور پیله مورچه های دیگر را می دزدند و می پرورانند ، هنگامی که این پیله ها مورچه شدند، برای آنها کار می کنند و از آنها فرمان می برند. این غلامداری در برخی از مورچه ها به جایی رسیده که اگر غلامی در کار نباشد، مورچه های کارفرما حتی غذای خود را نیز نمی تواند به دست آورند.
مورچه های دامدار
یک نوع شته از برگ درختان، نوعی عسل می سازد که مطبوع طبع مورچه ها است. مورچه ها این شته ها را اسیر کرده و به لانه های خود می برند، برای آنها برگ و آذوقه تهیه می کنند و مانند چوپانی که از گوسفند مراقبت می کند، از این شته ها مواظبت می نمایند، تا از عصاره و شیره ای که می سازند ، استفاده کنند.
مورچه های گوشتخوار
در میان مورچگان از همه هراس انگیزتر مورچه لشکری است، که در مناطق گرمسیر زندگی می کند و تنها گوشت می خورند.این مورچگان چون لشکرمی کشند، ستونی به پهنای چندین سانتی متر ودرازای صدها مترپدید می آورند. دراین ستون مورچه های کارگر پیله ها را حمل می کنند و سربازان در پیش و پس لشکر در حرکتند.
در میان سپاه آنها، مورچه های درشت تری دیده می شود، که افسران سپاه محسوب می شوند. هنگامی که این ستون به حرکت درآید، هیچ چیز جز آب یا آتش قادر نیست از حرکت آنها پیشگیری نماید.
گاهی که آب سیل آسا نباشد، مورچه ها به هم چسبیده ، خود را به صورت طنابی درآورده و برآب رها می کنند و به این ترتیب پلی بر روی آب می سازند، تا سایر مورچه ها از روی آب بگذرند. ولیکن مورچه هایی که خود، پل را تشکیل می دهند، در آب غرق می شوند و این نوعی از فداکاری آنها برای هم نوع خویش محسوب می گردد.
وسیله نطق مورچه
شرط حتمی سخن گفتن و فهماندن مقصود، زبان نیست. بلکه هر وسیله ای که برای تفهیم مقاصد به کار رود ، به منزله زبان است و مکالمه هم به هر نحوی که باشد، نطق نامیده می شود. حیوانات با ژست های مخصوص، حرکات خاص و یا با صدا و نطق، مکالمه می کنند و به طرف مقابل مقصود خود را می فهمانند.از مورچه ها، کسی با گوش خود صدایی نشنیده، ولی مکالمه آنها را، که ظاهراً با شاخک های خود انجام می دهند، کم و بیش دیده شده است.
مورچه ها در مسیر حرکت خود وقتی به هم می رسند ، توقف کوتاهی می کنند ، شاخک های خود را تکان داده و با پخش امواج یا احتمالاً صدایی که برای ما مفهوم نیست با هم صحبت می کنند .
در این موضوع جای هیچ شبه ای نیست. وقتی طعمه ای نسبتاً سنگین در برابر مورچه ای که در تلاش کسب روزی است قرار بگیرد ، این مورچه برای حمل آن کوشش خود را خواهد کرد، وقتی کاملاً مطمئن شود که از نقل آن به لانه عاجز است، طعمه را واگذاشته و به لانه خود مراجعه می کند. طولی نمی کشد که چند مورچه به دنبال هم به راه افتاده، تا به محل طعمه آمده و با کمک یکدیگر آن را به لانه حمل می کنند. این مورچه ، همنوعان خود را چگونه از وجود طعمه در محل معین آگاه کرده است؟ اما به هر وسیله که بوده، مقصود خود را به همجنسان خویش فهمانده است؟
خوردن و آشامیدن در هندوستان نیز مانند سایر فرهنگها دارای جایگاه ویژهای بوده و دارای فرهنگ و آداب و رسوم خاص میباشد. آداب میز غذا از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است، اگرچه همیشه یک سری قوانین و آدابِ غذا خوردن در فرهنگها وجود دارد که باید حتماً رعایت شود. زمانی که در رستورانهای هند و یا خانههای مردم غذا میخورید باید آداب غذا خوردن را رعایت کنید.
کارد، چنگال و قاشق
اگرچه آشپزی و پخت و پز کردن در آشپزخانههای کشور هندوستان مستلزم استفاده از وسایل و ابزار بُرنده مانند انواع کارد، چنگال و غیره میباشد که برای موارد مختلف از آنها استفاده میشود، اما طبق سنتی که در هندوستان وجود دارد هندیها به هنگام خوردن از قاشق و چنگال و کارد استفاده نمیکنند. از نظر آنها خوردن بسیاری از غذاها مانند انواع نانهای هندی و کاری (به گوشت پخته شده همراه با سبزیجات گفته میشود که با انواع سُسها سرو میشود) زمانی لذتبخش است که با دست خورده شود.
گفته میشود که شاه ایران، زمانی که سفری به هندوستان داشتهاند چنان تحت تأثیر این رسم مردم هند (غذا خوردن با دست و بدون استفاده از قاشق و چنگال) قرار میگیرد که نکته جالبی را اظهار میدارد، وی میگوید: غذا خوردن با قاشق و چنگال مثل این میباشد که به کمکِ یک مترجم عاشق شوی!
هندیها معمولاً غذا خوردن با دست را اینگونه توجیه میکنند: غذا مقدس است و باید با دست لمس شده و خورده شود تا لذتِ خوردنِ آن حس شود. غذایی که با کارد و چنگال خورده میشود هیچ لذتی ندارد. خوردن با دست از آدابِ غذا خوردن در هند به شمار میآید که نیاز به تمرین و تجربه دارد و لازمه آن تمیز بودن دست میباشد. در ابتدا، دستها بویژه در قسمت ناخنها باید کاملاً شسته شوند.
نوع غذاهایی که در هندوستان خورده میشود بسیار متنوع است
در هندوستان، بلند بودن ناخن غیر بهداشتی محسوب میشود (البته بهجز در افرادی که مرتاض هستند)؛ از آنجایی که پاکیزه بودن دستها به هنگام غذا خوردن از اهمیت زیادی برخوردار میباشد لذا تمام رستورانها در هند یک سینک فقط برای شستن دستها دارند و آن را طوری تعبیه کردهاند که در معرض دید عموم باشد، البته پس از شستن دست نباید دستان خود را با حوله خشک کنید. یعنی دستان شما پس از شستن نباید با چیز دیگری تماس داشته باشد حتی حوله! به هنگام سفر کردن به هندوستان به یاد داشته باشید که حتی برای برداشتن و یا نوشیدنی از دست چپ استفاده نکنید.
البته این کار برای شما مشکل به نظر میآید پس بهتر است به هنگام غذا خوردن تصور کنید دستِ چپِ شما را با زنجیری به دگمه پیراهنتان بستهاند شما نمیتوانید از آن استفاده کنید! البته بعد از خوردنِ غذا نیز باید مجدداً دستان خود را بشویید.
هنگام استفاده از انگشتان دست، غذا توسط تکهای نان جمع شده و سریعاً به دهان گذاشته میشود. در هندِ شمالی، زمانی که غذای کاری خورده میشود نباید اجازه دهید که تمام انگشتان شما آغشته به آب و یا سُس گوشت شود و فقط از نوک انگشتان باید استفاده شود، خم کردنِ سر تا اندازهای به سمت بشقابِ غذا و یا نزدیک کردن بشقاب غذا به دهان معمولاً قابل قبول میباشد. زمانی که از نانهای نازک و پهن ماند (چاپاتی، روتی و نان) همراه با غذا استفاده میشود، بهتر است با استفاده از تکههای نان غذا را در بشقاب جمع کرده تا سُس و روغن غذا جذب نان شود.
البته تمام غذاهای هندی با دست خورده نمیشوند، غذاهایی که آبدار و یا باصطلاح آبکی میباشند مانند سوپها با قاشق خورده میشوند. در هند شمالی، غذاهایی مانند برنج ممولاً با قاشق خورده میشوند. علاوه بر این، قاشق و چنگال معمولاً در مواردی که لازم است تا از یک ظرف بزرگتر و عمومی غذا برداشته شده و به داخل ظرف خود بریزید استفاده میشود، زیرا در این مورد استفاده کردن از دست برای ریختنِ غذا به داخل ظرفِ خود کمال بیادبی محسوب میشود. در قدیم، هندیها استفاده از چنگال و چاقو را به هنگام سرو غذا بلد نبودند و از این ابزار فقط در آشپزخانه استفاده میکردند؛ قاشقها نیز معمولاً چوبی بودند و کمکم قاشقهای فلزی جایگزین آنها شدند.
جوتا- Jutha
مفهوم کلمه جوتا از نظر مردم هند (البته در مناطق مختلف هند، تلفظ این کلمه متفاوت است) یعنی هر چیزی که با دهان و یا بزاق شما تماس پیدا کند- و به عقیده آنها تعارف کردنِ جوتا (غذایی که در حال خوردنِ آن میباشید) به کس دیگر کاملاً بیادبی محسوب میشود و باقیمانده غذای خود (غذای دست خورده) را فقط به دام و یا افراد بسیار نزدیک خانوادهخود بدهید.
در هندوستان، بلند بودن ناخن غیر بهداشتی محسوب میشود
دستِ راست
یک قانون مهم و پراهمیت در هنگام غذا خوردن این است که همیشه به هنگام غذا خوردن و یا گرفتن غذا، از دستِ راست خود استفاده کنید. دست چپ، از نظر هندیها دستِ غیر تمیز و غیر بهداشتی به حساب میآید و استفاده کردن از آن موقع صرف غذا بیادبی میباشد؛ زیرا هندیها بههنگام توالت رفتن از دستِ چپ برای شستن خود استفاده میکنند از اینرو از نظر آنها این دست غیر بهداشتی میباشد.
از آنجایی که در آداب هندیها، جوتا- هر چیزی که با بزاق دهان در تماس قرار گرفته- پسندیده نمیباشد لذا زمانی که میخواهید غذا را از دیس غذا به داخل بشقاب خود بریزید فقط باید از دست چپ خود استفاده کنید و قاشق را در دستِ چپ خود بگیرید. از دست راست نباید استفاده شود زیرا دست راستِ شما به هنگام غذا خوردن با دهان و بزاق دهان شما آلوده شده و جوتا میباشد!
در بعضی موارد، استفاده از دست چپ پذیرفته میباشد مانند زمانی که پیاز و یا موادی از این قبیل را همراه با غذای خودمیل میکنید. البته در روستاها و مناطق دور افتاده هند غذا خوردن با دست راست چندان جدی گرفته نمیشود و میتوان از دست چپ نیز استفاده کرد؛ همچنین در بعضی اقوام هند، افرادی که چپ دست میباشند میتوانند با دستِ چپ خود غذا بخورند
گوشت گاو و خوک:
تقریباً تمام هندوها، گاو را موجودی مقدس میدانند و گوشت گاو را نمیخورند، مانند مسلمانان که گوشت خوک را غیر بهداشتی و خوردن آن را حرام میدانند. لذا در منوی (لیستِ) غذایی رستورانهایی که در مناطق نسبتاً قدیمیتر قرار دارند گوشت گاو و خوک دیده نمیشود و نباید از آنان تقاضای این نوع غذاها را کرد زیرا نوعی اهانت و توهین به حساب میآید.
سایر آداب :
در مناسبتها و مهمانیهای رسمی، رسم بر این است که تمامی افراد اجازه دهند در ابتدا میزبان و یا افراد مسنتر- افراد مسنتر بر میزبان ارجحیت دارند- شروع به خوردن غذا نمایند و سپس بقیه افراد شروع کنند. تمامی افراد باید قبل از خوردن غذا و نشستن بر سر میز دستان خود را بشویند زیرا بعضی از غذاها ترجیحاً با دست خورده میشود.
علاوه بر این، شستن دستها پس از خوردن غذا نیز الزامی است. معمولاً یک ظرف کوچک (همراه با آب ولرم و کمی لیمو) برای هر فرد در نظر گرفته میشود تا انگشتان خود را بشوید. لزومی ندارد که از تمامی غذاهای چیده شده بر سر میز خورده شود اما تمام کردن غذایی که داخل بشقاب غذای شما هست، الزامی است بنابر این به همان میزانی که میل دارید غذا در بشقاب خود بریزید.
نوع غذاها:
نوع غذاهایی که در هندوستان خورده میشود بسیار متنوع است و بستگی به منطقه و فرهنگ دارد. بطور مثال: در هندِ شمالی، برنج یکی از اقلام پرمصرف غذا میباشد، در حالیکه در هند جنوبی، روتی (نوعی نان از آرد گندم) زیادتر خورده میشود. غذاهای هندی معمولاً بسیار تند و پرادویه میباشند. انواع مختلفی از کاری (تهیه شده از تخممرغ، ماهی، گوشت و یا سبزیجات) در آنجا سرو میشود که بسیار معروف میباشد. گیاهخواری نیز در هند بسیار رایج است خصوصاً در بین مرتاضها و در بین اقوام مذهبی؛ هر گروه و مذهبی در هند، قوانین خاصی برای مواد غذایی و غذا خوردن دارند.
منبع:noortarjome.com
به گزارش ایرنا از فاکس نیوز، با وجود این که باتری اتوبوس الکتریکی Catalyst E2 به باتری های با ظرفیت ذخیره 440 تا 660 کیلووات در ساعت مجهز است، انتظار می رود در محیط های شهری با هر بار شارژ بین 312 تا 563 کیلومتر را طی کند. در نتیجه این اتوبوس می تواند اغلب مسیرهای پرتردد در آمریکا را تنها با یک مرتبه شارژ طی کند و کاملا قابلیت جایگزینی با ناوگان فسیلی فعلی را در سراسر کشور دارد.
ریان پاپل مدیرعامل شرکت Proterra در این رابطه گفت:اکنون دیگر پرسش این نیست که چه کسی قبل از سایرین، این فناوری را به کار می گیرد؛ بلکه پرسش این است که چه کسی دیرتر نسبت به ساختن یک آینده پاک، کارآمد و پایدار برای صنعت حمل و نقل متعهد می شود.
امروزه اتوبوس های الکتریکی مجهز به باتری یکی از محبوب ترین گزینه های حمل و نقل پاک محسوب می شوند. این نوع اتوبوس ها برای ذخیره و تامین توان موردنیاز خود از باتری های قابل شارژ استفاده می کنند. برد متوسط اتوبوس های الکتریکی موجود در بازار در حدود 200 کیلومتر در هر بار شارژ است و به همین علت اغلب در مسیرهای درون شهری مورد استفاده قرار می گیرند.
این نوع اتوبوس ها بخش عمده ای از انرژی صرف شده برای ترمز را مجددا به صورت نیروی الکتریکی درون باتری های خود ذخیره می کنند و در مجموع مقرون به صرفه تر از اتوبوس های فسیلی هستند.
حرفهای جلسه خواستگاری بین طرفین،از مهم ترین حرفهایی یک انسان در طول زندگی اش است
صد سال هم که از ازدواجتان گذشته باشد، باز خاطرات جلسه خواستگاری و ساعت های حرف زدن دو نفره با همسر برایتان تازه اند. دقیق یادتان است که در آن زمان همسرتان چه پوشیده بود، چقدر اضطراب داشت، چه طور نگاهتان می کرد، چند بار از سوتی های شیرینش خنده تان گرفت و چه کلمات و چه مسائلی را به زبان آورد.
حرفهایی که در جلسه خواستگاری بین طرفین ازدواج رد و بدل می شود، از مهم ترین حرفهایی هستند که یک انسان در طول زندگی اش می زند. یک راه خوب برای تبدیل کردن این صحبت ها به خاطراتی شیرین و خوشبختی آفرین رعایت رسم دوراندیشی است.
گاهی پیش می آید به خاطر معرف ومسائلی از این قبیل خجالت می کشیم و سوالات مان را از خواستگار نمی پرسیم. پازل ذهنی مان را در مورد خواستگار با آنچه دستگیرمان شده است، پر می کنیم و این خطرناک ترین کاری است که آینده زندگی ما را تهدید می کند.
اگر بخواهید اتفاقات آن روز را از لحاظ ماندگاری با هم مقایسه کنید خواهید دید حرفهایی که در خلوت چند ساعته گفتگو بین شما و همسرتان مطرح شده اند، نسبت به باقی قضایا (مثل لباس و نگاه و غیره) اثری با دوام تر بر زندگی شما داشته اند، چرا که شما هنوز هم قسمتی از شادیهای زندگی تان را سهم پرسش های آن روز می دانید. به دلیل همین اهمیت و تأثیر گذاری است که حالا به فرزندان دم بخت تان توصیه می کنید که با دور اندیشی کامل وارد گفت و گو های جلسه خواستگاری شان بشوند و چیزهایی را بگویند که فردای روزگار به کار زندگی شان بیاید نه اینکه آفتی شود بر پیکره رابطه شان.
چه حرفی بزنیم؟
بخشی از دوراندیشی در جلسه خواستگاری مربوط به گفتن چیزهایی می شود، که اگر به هر دلیلی در این زمان گفته نشوند، بالأخره روزی توسط خود ما و یا شخص سومی فاش خواهد شد. بدیهی است که در این موقعیت قانع کردن همسر نسبت به ادله و مصلحت اندیشی های آن موقع دشوار تر از قبل بوده و شاید مستلزم تلاشی مادام العمر باشد.
«ناصر 31 ساله است. دیپلم دارد و شاغل است. خوش قد و بالا و ورزشکار هم است. دو سال و اندی پیش همراه با پدر و مادر و خواهر و برادر به خواستگاری پروانه که آشنایی قبلی با آنها نداشت رفت. بعد از آمد و شدهای معارفه نوبت حرف زدن دختر و پسر رسید. در این چند ساعت ناصر خیلی حرفها راجع به خودش زد، پروانه هم همینطور... بالأخره ازدواج سر گرفت و از آن روز همه چیز خوب بود و هر دو از زندگی شان راضی بودند. تا اینکه یک ماه پیش یکی از دوستان ده، دوازده سال پیش ناصر به خاطر قرض کردن پول پرسان پرسان خانه او را پیدا کرد و زنگ آنها را به صدا درآورد. با دیدن سر و وضع ژولیده مرد که اعتیاد از آن مشخص بود، پروانه خشکش زد. نمی توانست رابطه بین آن مرد معتاد و آقا ناصر ورزشکارش را هضم کند. وقتی ناصر به خانه آمد به ناچار زبان باز کرد و گفت که در اوایل جوانی مدتی گرفتار اعتیاد شده بود و این مرد مربوط به دوستیهای تمام شده آن سالهاست. پروانه با اینکه می دانست ناصر همان طور که می گوید سالهاست به سمت مواد و دوستان آن دوران نرفته و به همین دلیل ظاهراً عذرخواهی او را پذیرفت، اما نتوانست از او نپرسد که چرا همان جلسه خواستگاری این مطلب را به او نگفت. سوالی که ناصر در برابر آن چند پاسخ گنگ بیشتر نداشت: «گفتنش برام آسون نبود، نمی خواستم از دستت بدم، فکر نمی کردم به اینجا بکشه و ... ». از آن روز به بعد پروانه آدم سابق نبود و در هر فرصتی به شوخی و جدی از بی کم و کاست بودن چیزهایی که شوهرش به او می گوید، می پرسد، انگار به دنبال نگفته های دیگر ناصر در جلسه خواستگاری می گردد».
با دور اندیشی کامل وارد گفت و گو های جلسه خواستگاری شان بشوید
مسائلی که در گذشته پرونده اش بسته شده است
حالت دیگری از رسم دوراندیشی در جلسه خواستگاری، به حرفهایی مربوط می شود که بیان نکردنشان به نفع زندگی آتی شما خواهد بود. این ها مسائلی هستند که در همان گذشته حل و تمام شده اند و دیگر تأثیری در زندگی مشترک شما نخواهند داشت.
به فرزندان دم بخت تان توصیه می کنید که با دور اندیشی کامل وارد گفت و گو های جلسه خواستگاری شان بشوند و چیزهایی را بگویند که فردای روزگار به کار زندگی شان بیاید نه اینکه آفتی شود بر پیکره رابطه شان بنابراین به زبان آوردن آنها حتی اگر در وضعیت صداقت صد در صد باشد، تنها به حساسیت و بدبینی آتی همسر نسبت به شما خواهد انجامید. لغزشها، اشتباهات و گناهانی که در طی سالهای گذشته انجام داده اید وتوفیق جبران و حل و فصل کامل آن را داشته اید، به زندگی مشترک شما ارتباطی پیدا نخواهند کرد. روابط عاطفی بی سرانجام و یا یک طرفه ای که در گذشته داشته اید، نام بردن از خواستگاران قبلی خود و یا کسانی که به خواستگاری آنها رفته و مایل به ازدواج با آنها بوده اید از جمله این موارد هستند.
«شب خوبی بود. نرگس و حمید در خلوت مشغول صحبت با هم بودند و خانواده هایشان در پذیرایی منتظر تمام شدن مذاکرات آنها. آن دو از هر دری گفتند و شنیدند و طبق قرارشان برای صادق بودن متقابل چیزهای زیادی را با هم در میان گذاشتند. یکی از این حرفها صحبت نرگس درباره رابطه عاطفی تمام شده با یک جوان هم سن و سال خود در طی سالهای دبیرستان بود. قصدش اثبات صداقتش به حمید و جلب اعتماد او بود،اما نتیجه بلندمدت آن بر عکس شد. با این که ازدواج کردند و حالا یک پسر پنج ساله دارند و ظاهراً از زندگی شان راضی هم هستند، اما آن رابطه خام نوجوانی نرگس هنوز در ذهن حمید وول می خورد. این را از سخت گیری های گاه و بیگاه و بی دلیل او نسبت به نرگس می توان فهمید».
به طور کلی، اگر قصد برگزاری یک جلسه خواستگاری را دارید، از همین حالا حرفهایی که می خواهید با طرف مقابل تان بزنید، آماده کنید و تأثیر آنها بر آینده مشترک تان را بسنجید.
منبع:تبیان
* چای سبز خطر مرگ را براثر بیماریهای غیر قلبی عروقی تا 24 درصد کاهش میدهد.
* نوشیدن چای سبز قبل از خوابیدن به بدن اجازه میدهد هنگام خواب کالری بسوزاند.
چای سبز روند سوخت وساز بدن را نیز بالا میبرد.
* مردم انگلستان روزی 165 میلیون فنجان یعنی 65 میلیارد فنجان چای در سال مصرف میکنند.
* پس از آب ،چای پرمصرفترین نوشیدنی در جهان بهحساب میآید.
*بهطور میانگین روزی 3 میلیارد فنجان چای در سراسر جهان مصرف میشود.
* قرار دادن کیسه چای خشک در ساک ورزشی یا کفش باعث جذب شدن بوی بد میشود.
* شستن موها با چای باعث براقی آن میشود.
* حتی چای و قهوه بدون کافئین هم کمی کافئین دارد.
* در کشور مراکش چای ریختن از وظایف مرد است.
* چای انواع و اقسام دارد اما همه آنها از یک نوع گیاه به نام “کاملیا سینسیس” به دست میآید.
چای را میتوان به چند گروه تقسیم کرد: سفید، زرد، سبز، اولوونگ (بهنوعی از چای گفته میشود که در اثر اکسیداسیون ناقص برگهای چای تولید میشود، این چای معمولاً در کشور چین تولید میشود) و چای تخمیر شده .
تا هنگ پی، یکی از بهترین انواع چای در دنیا بهحساب میآید و در منطقه چین به نام کوانگ هو کشت میشود.
قیمت هر یک کیلوگرم آن 1،025،000 دلار است.
منبع: سایت نیوزویک
سال 91 سایتهای خبری فهرستی از میلیاردرهای ایرانی منتشر شد؛ فهرستی که سی ثروتمند ایرانی را به همه معرفی میکرد. در این فهرست سی نفره تنها نام یک زن به چشم میخورد؛ سیده فاطمه مقیمی۵۲ ساله آن زمان و 56 ساله حالا…
وی در این فهرست با یک رتبه پائینتر از اسدالله عسگر اولادی هشتمین میلیاردر ایرانی و ثروتمندترین زن ایران معرفی شده بود.او رئیس یک شرکت حملونقل بینالمللی و رئیس شورای بانوان بازرگان، اتاق بازرگانی تهران است. سمتهای دیگری هم دارد و چند سالی هم در انجمن زنان مدیر کار آفرین فعال بوده است. اما بیش از همه این سمتهایش خود را یک کار آفرین میداند.
او از تبعات اعلام میلیاردر اعلام شدنش سخن میگوید و از تماسهایی که بعد از انتشار این فهرست با او گرفته شده تا برخی از دوستانش که بعد از اعلام این خبر برای همیشه ارتباط شان را با او قطع کردهاند:
***
خانم مقیمی بالا خره جزو ۱۰ میلیونر ایرانی بودید یا ۱۰ میلیاردر ایرانی؟ خبرهای ضد و نقیضی در این باره منتشر شده است؟
من فکر میکنم میلیون عدد پائینی است و دیگر بیشتر اقشار جامعه یک میلیون تومان را دارند و بنابراین همه میلیونرند. اما درباره میلیاردر بودن، با توجه به اینکه هر کدام مان بیست سی سال است کار میکنیم و حداقل یک آپارتمان صد و پنجاه متری وسط شهر داریم که ارزش آن بر اساس محاسبات بازار حدود یک میلیارد هست. پس همه مان در این رده میلیاردر هستیم.اما آن فهرستی که منتشر شد بحث دیگری بود که به میان آورده شد.
چه بحثی؟
فکر میکنم هدف از انتشار این فهرست آن بود که میخواستند قبح اینکه افراد میلیاردر بودنشان را پنهان میکنند، بشکنند.
یعنی شما ثروتمند بودنتان را پنهان نمیکنید و برای همین است که در این فهرست قرار گرفتهاید؟
خیر- همه کسانی که در این فهرست قرار گرفتهاند فارغ از هر چیزی اعضای هیات نمایندگان اتاق بازرگانی هستند. یعنی هر ۳۰ نفر عضو اتاق اند و حتی یک نفر هم خارج از این اعضا در این فهرست معرفی نشدند.
به هر حال ملاکی برای انتخاب شما وجود داشته است و گرنه عضویت شما در اتاق بازرگانی به تنهایی که نمیتواند ملاک انتخابتان به عنوان ثروتمندترین زن ایران قرار گرفته باشد؟
این موضوع و ارائه این فهرست کلا دوجنبه داشت اینکه از یک طرف خواسته بودند با انتشار آن افراد را خراب کنند. در قسمت ابتدای این فهرست از ثروتمندان بدگویی کرده بودند و بعد اضافه کرده بودند چون این افراد مالیات پرداخت میکنند و بر اساس میزان مالیاتی پرداختیشان طبقه بندی شدهاند.
یعنی پرداخت مالیات ملاک میلیاردر بودن افراد شمرده شده بود؟
نه من گفتم از پرداخت مالیات در این فهرست به عنوان یک گزینه مثبت حرف زده و گفتهاند آدمهایی به این شرح مالیات هم میپردازند یعنی از دوبعد مثبت و منفی فهرستی را تنظیم و اعلام کردهاند.
آن طور که من این فهرست را دیدم در کل نگاه منفی در آن وجود نداشت و فقط سی نفر از میلیاردرهای ایرانی را معرفی کرده بود. چرا فکر میکنید با انتشار آن خواسته بودند افرادی را خراب کنند ؟ شما از اینکه در این فهرست به عنوان یکی از ثروتمندان ایران معرفی شدهاید حس خوبی ندارید؟
نه منفی نبود. آن فهرست نگاه جامعه را به نوعی انعکاس داده بود و اینکه جامعه به ثروتمندان دید خوبی ندارد. اما من اصلا فکر نمیکنم پدیده ثروتمند یا میلیاردر بودن منفی است. اما خیلیها همان بخش ابتدایی این فهرست و توضیحی که درباره منش ثروتمندان داده بود را گرفتند و برداشت منفی کردند.
مگر ثروتمندان چه منشی دارند؟ آیا آنطور که فیلمها نشان میدهند واقعا پولدارها آدمهای بدجنس و فقرا آدمهای مهربانی هستند؟
صرف ثروتمند یا فقیر بودن افراد هیچچیزی را دربارهشان نشان نمیدهد. هیچ وقت نمیتوان گفت که حتما فقرا آدمهای مهربان و پولدارها انسانهای خبیثیاند. اینها کلیشه و کاملا اشتباهند. ثروت هم فقط یک فاکتور است، چه بسا که آن آدم ثروتمند آنقدر خوب بوده که خدا به کار و زندگیاش برکت داده است. من اصلا فکر نمیکنم که انسانها باید ثروتشان را پنهان کنند. نمیدانم چرا در جامعه ما این پدیده آنقدر رواج یافته که به هرکس که میرسی از نداری مینالد.مثلا وقتی از کسی پانصد تومان قرض میخواهی محال است نگوید کاش زودتر گفته بودی تا چند ساعت قبل داشتم اما حالا ندارم.یعنی همه انگار از واقعیت فرار میکنیم. کسی که کار میکند و مالیاتش را میپردازد و درآمد خوبی دارد چرا باید درآمد و ثروتش را انکار کند. اصلا پولدار بودن در دین اسلام هم تقبیح نشده است مگر تعدادی از امامان ما پولدار نبودند و کار اقتصادی نمیکردند.
پس با توجه به این صحبتهایی که مطرح کردید این فهرست را حقیقی میدانید؟چون ابتدای بحث نسبت به صحت آن ابراز تردید کردید و گفتید دقیقا ملاک انتخاب افراد را نمیدانید؟ پس با توجه به این صحبتها و اینکه تنها زن این فهرست سی نفره بودید میپذیرید که ثروتمندترین زن ایرانی هستید؟
نه من این فهرست را واقعی نمیدانم.
پس هشتمین میلیاردر ایرانی شما نیستید؟و ثروتمندترین زن ایران؟
خیر من هشتمین میلیاردر ایران نیستم و اساسا فهرست را هم واقعی نمیدانم بجز من هم خیلی از دوستانی که در این فهرست هستند اصلا در رده میلیاردر به آن معنا مطرح نیستند. بیشتر این افراد آدمهای مدیر، مدبر و زحمتکشی هستند اما به نظرم در حقشان کم لطفی شده است. آنها به غلط به عنوان میلیاردر معرفی شدهاند و زندگیشان تحت تاثیر این فهرست غیر واقعی قرار گرفته است.
شما هم همین طور بودید یعنی پس از اعلام این فهرست زندگیتان تحت تاثیر قرار گرفت؟
بله. همین الان اگر ایمیلم را به شما نشان دهم پر است از در خواست وام و کمک مالی. تعدادی از ایمیلهایی که برایم آمده است را نگه داشتهام، تلفنها را که نتوانستم ضبط کنم.
چه کسانی و از چه قشرهایی از شما درخواست کمک کردند؟
کسانی که قصد ازدواج داشته تا افرادی که قصد راهاندازی کسب و کار داشتند در این مدت با من تماس گرفتند. یعنی هر کس که به هر دلیلی به پول احتیاج داشت در این مدت با من تماس گرفت.
شما چه جوابی به آنها میدادید؟
من تقریبا پاسخ همه را دادم یعنی هیچ تماسی را نافرجام نگذاشتم حتی وقتی به دفترم زنگ زدند در اوج کار سعی کردم پاسخگویشان باشم.
به آنها کمک مالی هم کردید؟
خیر.
پس چه پاسخی به آنها دادید؟
به من میگفتند چون خیلی میلیاردر هستید به ما کمک کنید و من جواب میدادم من میلیاردر نیستم. ولی اگر فکر میکنید در جایگاهی که هستم میتوانم کمک کنم در خدمتم. بارها در این مدت برای افراد مختلف توضیح دادم که اگر فکر میکنید من صدها میلیارد تومان پول دارم اشتباه میکنید من نمیتوانم چکهایتان را پاس کنم.
یعنی مردم برای پاس کردن چکهای برگشتیشان هم با شما تماس میگرفتند؟
بله و من پاسخ میدادم چنین توانایی ندارم.ولی راهنماییشان میکردم مثلا به کسی که قصد راه انداختن کاری جدید را داشت گفتم حاضرم مشاوره بدهم و کمکت کنم و این کار را هم کردم. حتی یک بار پزشکی برایم ایمیل فرستاد و از من خواست که برای تحقیقات پزشکی که قصد دارد دور دنیا انجام دهد کمکش کنم.
کمکش نکردید؟ چون همانطور که میدانید در همه جای دنیا افراد ثروتمند در کارهای عامالمنفعه شرکت دارند و حتی در مواردی این گونه که برای همه مردم منافع مشترک به دنبال دارد سرمایهگذاری میکنند اما این موضوع در ایران چندان عرف نیست؟
به هیچ عنوان با این کمکها مخالف نیستم و مطمئن باشید اگر چنین ثروتی داشتم حتما کمک میکردم و همین الان هم در سطح خودم چنین فعالیتهایی انجام میدهم.
چه فعالیتهایی؟
من به عنوان یک ایرانی مسلمان مثل خیلیهای دیگر عادت کمک به دیگران را دارم و اگر توانایی مالیام افرایش یابد قطعا این کمکها را نیز افزایش خواهم داد و هیچ بحثی در آن ندارم اما به همه کسانی که تماس میگرفتند هم میگفتم که من آن سوپر میلیاردری که فکر میکنید نیستم.
می دانید این فهرست سی نفره از سوی چه نهاد یا سازمانی تنظیم و انتشار داده شد؟
نه اصلا هم پیگیرش نشدم. چون کلا نگاه مثبت به موضوعات دارم فکر کردم حتما نیت تنظیمکننده آن خیر بوده است.شاید نتیجهاش هم همین بود که الان با شما صحبت میکنم و این موضوع را به همه میگویم یا به چند نفر با حرفهایم توانستم کمک کنم.
درباره فهرست و چگونگی صحت و سقم آن هم برای کسانی که زنگ میزدند توضیح دادید؟
بله وقتی میپرسیدند توضیح میدادم. مثلا یکی از من میخواست در معامله تجاری شریک مالیاش شوم.حتی یک نفر از من خواست شرایط تحصیلاش در کانادا را فراهم کنم یعنی کارهای اقامتش را انجام دهم تا او هم بعدا در ازای این کمک برای من کار کند یعنی طیف متفاوتی از درخواستهای کمک را دریافت کردم که مجبورمی شدم در قبال هر یک توضیحی بدهم.
این تماسها شما را ناراحت میکرد؟
نه ! واقعا نه. چون احساس میکردم خیلیها اعتقادی زنگ میزنند و قصد سواستفاده یا نیت بدی ندارند.یک نفر از حرم امام رضا زنگ زد و گفت خوابت را دیدهام و حتی پشت تلفن هق هق گریه میکرد، هنوز هم وقتی یادش میافتم واقعا متاثر میشوم.این آدم بعد از صحبت با من گفت آنقدر انرژی گرفتهام که انگار همه خواستههایم را اجابت کردهای و توانستهای با ایدههایت راه را به من نشان دهی. خیی اوقات با این کمکها میتوان مشکلات افراد را حل کرد.
شما خودتان را یک آدم ثروتمند میدانید؟
من از محبت و عشق خیلی ثروتمندم.
از نظر مادی چطور؟ بالاخره شما صاحب یک شرکت حملونقل بینالمللی هستید؟
اولا اینکه یک آدم میتواند با هزار تومان احساس ثروتمندی کند و آدم دیگر با میلیاردها تومان چنین حسی نداشته باشد و احساس فقر کند. بنابر این تو هرگز نمیتوانی از من چنین سوالی بپرسی و پاسخت را بگیری. اما اگر از نظر صفرها بپرسی من یک زندگی عادی دارم. مثلا اگر امروز اراده کنم ماشینم را عوض کنم شاید نتوانم این کار را کنم. ولی چیزهایی را که دارم دربارهاش حرف میزنم و از کسی هم چیزی را پنهان نمیکنم. بعد از ۳۰ سال کار کردن این طبیعی است که من و همسرم که وارث میراث پدریمان هم بودهایم ثروتی اندوخته باشیم. ولی اضافه بر همه اینها زمانی میتوانی بگویی چه کسی از دیگری پولدارتر است که همه خود اظهاری درباره اموالشان کنند، در این صورت امکان مقایسه فراهم میشود.
در این فهرست آقای عسگر اولادی از نظر ثروت بالاتر از شما و محمد مهدی رئیس زاده پائینتر از شما قرار گرفتهاند؟ با توجه به این نکتهای که گفتید میدانید تفاوت ثروت شما با نفر بالایی و پائینیتان چقدر است؟
نه من چه میدانم. به دلیل اینکه هیچ وقت تاکنون اظهاری در این باره نکردهاند. البته آقای عسگر اولادی از معدود آدمهایی است که خیلی صادقانه و راحت درباره ثروتشان سخن میگوید، ولی در مورد همین آدم هم که درباره این موضوع صحبت میکند من دقیقا نمیدانم فاصلهام با ایشان در این فهرست چگونه ردهبندی شده است.
بعد از اعلام این فهرست در رفتار اطرافیان تان هم تغییری احساس کردید؟منظورم نزدیکان و دوستانتان است؟
بله تغییر مشخص دیدم. حتی دو سه نفری که فکر میکردم به من نزدیکند رسما با من برخورد کردند.
چه برخوردی؟
مثلا به من گفتند تو فکر میکردی ما احمق بودیم و نمیفهمیدیم. تو تمام این مدت از ما ثروتت را پنهان میکردی مردم که بیهوده از این حرفها نمیزنند و حتی حالت برخورد هم پیش آمد.
یعنی با کسی دعوایتان هم شد؟
بله یک نفر اصلا با من قطع رابطه کرد.
پس اعلام این فهرست برایتان دردسرساز هم شد؟
بله- فکر میکنم در مجموع از این قصه دوستانم خوشحال و دشمنانم ناراحت شدند. چون اگر کسی واقعا دوست من بود درست یا غلط باید از شنیدن چنین خبری خوشحال میشد، برای خودم هم دستاورد مثبتی داشت که توانستم دوستانم را الک کنم یعنی دوستان واقعیام را شناختم.
شنیدهام که قرار بوده معلم یا مترجم زبان شوید، ولی الان درست یا غلط به عنوان یک میلیاردر و البته رئیس شرکت حملونقل شناخته میشوید چه احساسی در این باره دارید؟
من قرار نبود معلم یا مترجم زبان شوم من مهندس عمرانم. من نمیدانم چرا این نکته الکی درباره من بزرگ شده است. من در بیوگرافیام هم گفتهام وقتی به ایران آمدم بعد از تحصیلاتم در یک شرکت به عنوان مترجم کارم را شروع کردم یعنی در یک مقطع زمانی از دانش زبانیام استفاده کردم و بر حسب اتفاق در آن شرکت که شرکت حملونقل بود به این صنعت علاقهمند شدم و کارم را در این رشته شروع کردم.
و بعد هم در این کار پیشرفت کردید و خودتان صاحب یک شرکت بزرگ شدید؟
من هم مثل خیلیها کمکم و پله پله در کارم پیشرفت کردم.من هم صنعت حملونقل را در ابتدای کارم علمی نمیشناختم، در حالی که این کار یک تخصص است و من هم بهتدریج در این صنعت متبحر شدم.
در این فهرست سی نفره شما به عنوان تنها ثروتمند زن حضور داشتید؟ این موضوع چقدر سخت بود؟ آیا یک میلیاردر زن بودن از یک میلیاردر مرد بودن سختتر است؟
شما یک طوری میگویید انگار اثبات شده من ثروتمندترین زن هستم و حالا باید بیایم و خودم را با مردان مقایسه کنم؟
به هر حال شما یک زن موفق و مرفه محسوب میشوید. این طور نیست؟و چون گفتید ثروت را یک ضد ارزش نمیدانید من واژه ثروتمند را به کار بردم؟
نه من اصلا نمیگویم ثروتمند هستم، نمیگویم هم نیستم. ولی در جامعه ما که هر کس داراییاش را از دیگری مخفی میکند چطور میتوانی بگویی این ۳۰ نفر بین ۷۴ میلیون نفر از همه پولدارترند.
شما گفتید پولدار بودن را ضد ارزش نمیدانید؟پس میتوان با همین فهرستها و اعلام دارایی افراد نگاه جامعه را هم تغییر داد، این طور نیست؟
در ایران به نوعی همه درباره ثروت شان پنهانکاری و مخفیکاری میکنند، ما در خانههایمان پنج پرده میزنیم که کسی خانهمان را نبینید و نفهمد که چه داریم و نداریم اینها بحثهای فرهنگی ماست.
اما به هر حال شما در این فهرست به عنوان تنها زن میلیاردر معرفی شدید، این به خود شما چه احساسی داد؟
من خودم این موضوع را سخت نگرفتم. نه نگران بودم که اداره مالیات به سراغم میآید نه نگران بودم چند جای دولتی من را محک میزند و ممیزیام میکند چون زندگیام واقعا شفاف است.
پس مشکلی برایتان پیش نیامد؟
خیر- من به هر حال یک آدم شاخص اقتصادی هستم، به همین علت تا نوه و نتیجهام هم که به دنیا بیایند زندگی شان مشخص است پس هیچ راهی برای پنهان کاری وجود ندارد. ولی من یکی دو روز اول چون درباره ماشین ام هم در خبرها آمده بود و چون ماشینم هم رنگ به خصوصی دارد شاید احساس میکردم نگاههای خاصی وجود دارد.البته نمیدانم شاید این تنها به دلیل حساسیت خودم بود.
ماشینتان چیست؟
مزدای صورتی
چرا مزدا؟ چرا صورتی؟
چرا صورتی نباشد.هر کس به چیزی علاقه دارد، کسی به خانه مجلل و دیگری به جواهر و من هم به ماشینم علاقهمندم. ماشینم را بدون عدد و رقم دوست دارم شکل مزدا را دوست داشتم که خریدمش.اگر پیکان هم داشتم شاید پیکان زرد میخریدم. به هر حال شغلم هم همین است من مدیر یک شرکت حملونقلم و طبیعی است بیشترین توجهام به ماشین باشد. همانطور که یک کفاش بیشتر از هر چیز به کفش توجه میکند.
ماشینتان در ایران تک است یعنی ماشین دیگری با این مدل و رنگ در ایران وجود ندارد؟
چرا هست. از گروه بهمن سوال کنید. این ماشین در ایران خط تولید دارد و وارداتی هم نیست.دلم میخواست تویوتای صورتی بخرم که در بازار نبود و در نتیجه این را خریدم.
هیچ وقت تصورش را هم میکردید که روزی چنین فهرستی منتشر شود و شما هم به عنوان ثروتمندترین زن ایرانی معرفی شوید؟
نه اصلا و خیلی هم تعجب کردم.
چه کسی اولین بار این خبر را به شما داد؟
روز جمعهای بود و در میهمانی با اقوام شرکت داشتیم. اولین بار یک نفر به موبایلم زنگ زد. نفر اول و دوم را جدی نگرفتم بعد دیدم طی یک ساعت ده نفر به من زنگ زدند و برخی با ناراحتی زیاد این خبر را به من دادند. البته برخی هم با ناراحتی برای من مثلا خواهرم گفت نکند برایت دردسر درست شود.
چه جوابی میدادید؟احساس ترس و خطر نمیکردید از این گفتهها؟
نه واقعا نمیترسیدم میگفتم چه کسی میخواهد مشکل ایجاد کند، مهم این است که یک مرجع قانونی برای بررسی اموال وجود دارد که آن مرجع هم به طور کامل زندگی من را میداند.
در ثروتتان با همسرتان شریکاید؟
ما هر چه داریم برای هردویمان است و با یکدیگر شریک هستیم.
همسرتان همکارتان است؟
ایشان هم شغل خصوصی خودشان را دارند.ولی نوع کارشان با من فرق میکند و هرگز هم شغل دولتی نداشتهایم.
خودتان عنوان میلیاردر بودن را دوست دارید یا دوست داشتید به عنوان یک زن دانشمند مطرح میشدید؟
البته من نه با معیارهای میلیاردر بودن میلیاردرم و نه با شاخصهای دانشمند بودن دانشمند، ولی اعتقاد دارم که کار آفرین هستم و هر کسی دوست دارد با همان چیزی که واقعا هست معرفی شود.
پس ترجیح میدادید که به عنوان یک زن کار آفرین معرفی میشدید؟
بله چون چیزی هست که بوده و هستم و در آینده هم خواهم بود.
چند فزرند دارید؟
یک دختر و یک پسر
دوست دارید در آینده دختر و پسرتان با چه عنوانی معرفی شوند: ثروتمندترین دختر یا پسر ایران یا دانشمندترین دختر و پسر کشور ؟
نه دوست ندارم فرزندانم با عنوان مسائل مادی مطرح شوند. همیشه هر چیز به حد کفایت خوب است، اما علم و خدمت است که بینهایت است و حد ندارد. دوست دارم فرزندانم عاشق کشورشان باشند.
حرف آخرتان؟
فقط درباره آن لیست امیدوارم انتشارش موجب شود که کمی ذهنیتهای کلیشهای جامعه وشکل ارزشگذاریها تغییر کند و مردم فکر نکنند ثروتمند بودن ارزش است یا بیارزشی.من مشکلی در این هم نمیبینم که ثروتمندان جامعه بهراحتی ثروتشان را اعلام کنند. ثروتمند بودن گناه نیست، همانطور که فقیر بودن گناه نیست.
منبع: ایونا/برنا